معاویه و پیشنهاد صلح به امام حسن (علیه السلام)
پرسش :
آیا پیشنهاد صلح از طرف امام حسن (علیه السلام) مطرح شد یا از طرف معاویه؟
پاسخ :
نکته ای که در تبیین موضع امام حسن(علیه السلام) در مساله صلح با معاویه اهمیت دارد، آن است که امام حسن(علیه السلام) درخواست صلح را مطرح نکرده است. بلکه این معاویه بود که می خواست بدون دردسر عراق را تصرف کند و لذا اصرار داشت تا امام(علیه السلام) را راضی به کناره گیری از حکومت کند.
در برابر این نظر، برخی از منابع، به تبع شایعاتی که در همان زمان نشر می شده -و کسانی از راویان اخبار، آنها را به عنوان خبر تاریخی گزارش کردهاند- چنین وانمود کرده اند که امام(علیه السلام) خود صلح را مطرح کرده و طبعاً به آن تمایل داشته است.(1)
در مقابل این نظر، شواهدی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم. نخستین شاهد خبر «یعقوبی» است که می گوید: معاویه گروهی را به «ساباط مدائن» فرستاد تا درباره صلح با امام حسن(علیه السّلام) سخن بگویند. این همان ملاقاتی است که امام در آن، صلح را رد کرده است.(2)
بنابراین امام(علیه السلام)، اولین درخواست های معاویه را [برای صلح] رد کرده است. شاهد دیگر نامه های نخست امام(علیه السلام) است که در همه آنها بر موضع جنگ پافشاری شده و در آنها [معاویه] تهدید شده است که اگر تسلیم نشود با سپاه امام(علیه السلام) مواجه خواهد شد. امام(علیه السلام) به فرستاده معاویه نیز فرمود: به معاویه بگو که میان ما و او جز شمشیر حاکم نخواهد بود. همه اینها نشانگر آن است که موضع امام بر موضع جنگ بوده است. شاهد دیگر آن که امام(علیه السلام) در سخنرانی خود با مردم به صراحت بر این نکته تأکید کردند که معاویه صلحی را از ما خواسته است که هیچ شرافت و عزتی در آن نیست. اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم؛ اما اگر حیات را دوست دارید، بگویید تا صلح او را بپذیریم.(3)
«سبط بن جوزی» می نویسد: زمانی که امام حسن(علیه السّلام) دریافت که مردم از اطراف او پراکنده شده و کوفیان به او خیانت کرده اند، به صلح تمایل یافت. پیش از آن، معاویه او را به صلح دعوت کرده بود؛ اما امام(علیه السلام) آن را نپذیرفته بود. او می افزاید: این معاویه بود که درباره صلح با او به مراسله پرداخته بود.(4) شیخ «مفید» نیز نوشته است که: معاویه درباره صلح به امام(علیه السلام) نامه نوشت.(5)
در واقع شایعاتی که معاویه درباره صلح منتشر کرد، سبب شد تا جمعی از مورخان اظهار کنند که خود امام(علیه السلام)، صلح را پیشنهاد کرده است. در گزارشی آمده است که معاویه جاسوسان خود را در میان سپاه مقدم امام(علیه السلام) فرستاد تا بین آنها شایع کنند که حسن(علیه السلام) با نامه نگاری به معاویه درخواست صلح کرده است؛ چرا شما جان خود را به خطر می اندازید؟(6) معاویه برای فریب «عبیدالله بن عباس» به او نوشت: «إِنْ الْحَسَنََ قَد رَاسَلَنی فِی الصُّلْح».(7) چنین شایعاتی، بعدها به صورت نقل های تاریخی در آمده و واقعیات را دگرگون کرده است.
پینوشتها:
(1). البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، دار الفکر، بیروت، 1407ق / 1986 م، ج 8، ص 14؛ الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، دار صادر، بیروت، 1385 ق / 1965 م، ج 3، ص 205.
(2). تاریخ الیعقوبى، الکاتب العباسى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح، دار صادر، بیروت، بى تا، ج 2، ص 215.
(3). ترجمة الامام الحسن(علیه السّلام) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، علی بن الحسین، محقق: المحمودی، محمد باقر، موسسة المحمودی، بیروت، ص 178 تا 179؛ الکامل فی التاریخ، همان، ج 3، ص 406؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمى، حسن بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1408 ق، چاپ: اول، ص 181؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 44، ص 21؛ تذکرة الخواص، سبط ابن جوزى، یوسف بن قزاغلى، نینوی، تهران، بی تا، ص 199.
(4). تذکرة الخواص، همان، ص 197.
(5). بحار الانوار، همان، ج 44، ص 48.
(6). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد، محقق / مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ق، چاپ اول، ج 11، ص 42.
(7). همان.
منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، رسول جعفریان،، قم: موسسه انصاریان، 1381 ش.
نکته ای که در تبیین موضع امام حسن(علیه السلام) در مساله صلح با معاویه اهمیت دارد، آن است که امام حسن(علیه السلام) درخواست صلح را مطرح نکرده است. بلکه این معاویه بود که می خواست بدون دردسر عراق را تصرف کند و لذا اصرار داشت تا امام(علیه السلام) را راضی به کناره گیری از حکومت کند.
در برابر این نظر، برخی از منابع، به تبع شایعاتی که در همان زمان نشر می شده -و کسانی از راویان اخبار، آنها را به عنوان خبر تاریخی گزارش کردهاند- چنین وانمود کرده اند که امام(علیه السلام) خود صلح را مطرح کرده و طبعاً به آن تمایل داشته است.(1)
در مقابل این نظر، شواهدی وجود دارد که به آنها اشاره می کنیم. نخستین شاهد خبر «یعقوبی» است که می گوید: معاویه گروهی را به «ساباط مدائن» فرستاد تا درباره صلح با امام حسن(علیه السّلام) سخن بگویند. این همان ملاقاتی است که امام در آن، صلح را رد کرده است.(2)
بنابراین امام(علیه السلام)، اولین درخواست های معاویه را [برای صلح] رد کرده است. شاهد دیگر نامه های نخست امام(علیه السلام) است که در همه آنها بر موضع جنگ پافشاری شده و در آنها [معاویه] تهدید شده است که اگر تسلیم نشود با سپاه امام(علیه السلام) مواجه خواهد شد. امام(علیه السلام) به فرستاده معاویه نیز فرمود: به معاویه بگو که میان ما و او جز شمشیر حاکم نخواهد بود. همه اینها نشانگر آن است که موضع امام بر موضع جنگ بوده است. شاهد دیگر آن که امام(علیه السلام) در سخنرانی خود با مردم به صراحت بر این نکته تأکید کردند که معاویه صلحی را از ما خواسته است که هیچ شرافت و عزتی در آن نیست. اگر برای جنگ آماده هستید من در کنار شما هستم؛ اما اگر حیات را دوست دارید، بگویید تا صلح او را بپذیریم.(3)
«سبط بن جوزی» می نویسد: زمانی که امام حسن(علیه السّلام) دریافت که مردم از اطراف او پراکنده شده و کوفیان به او خیانت کرده اند، به صلح تمایل یافت. پیش از آن، معاویه او را به صلح دعوت کرده بود؛ اما امام(علیه السلام) آن را نپذیرفته بود. او می افزاید: این معاویه بود که درباره صلح با او به مراسله پرداخته بود.(4) شیخ «مفید» نیز نوشته است که: معاویه درباره صلح به امام(علیه السلام) نامه نوشت.(5)
در واقع شایعاتی که معاویه درباره صلح منتشر کرد، سبب شد تا جمعی از مورخان اظهار کنند که خود امام(علیه السلام)، صلح را پیشنهاد کرده است. در گزارشی آمده است که معاویه جاسوسان خود را در میان سپاه مقدم امام(علیه السلام) فرستاد تا بین آنها شایع کنند که حسن(علیه السلام) با نامه نگاری به معاویه درخواست صلح کرده است؛ چرا شما جان خود را به خطر می اندازید؟(6) معاویه برای فریب «عبیدالله بن عباس» به او نوشت: «إِنْ الْحَسَنََ قَد رَاسَلَنی فِی الصُّلْح».(7) چنین شایعاتی، بعدها به صورت نقل های تاریخی در آمده و واقعیات را دگرگون کرده است.
پینوشتها:
(1). البدایة و النهایة، ابن کثیر الدمشقى، أبو الفداء اسماعیل بن عمر، دار الفکر، بیروت، 1407ق / 1986 م، ج 8، ص 14؛ الکامل فی التاریخ، ابن الأثیر، عز الدین أبو الحسن على بن ابى الکرم، دار صادر، بیروت، 1385 ق / 1965 م، ج 3، ص 205.
(2). تاریخ الیعقوبى، الکاتب العباسى، احمد بن أبى یعقوب بن جعفر بن وهب واضح، دار صادر، بیروت، بى تا، ج 2، ص 215.
(3). ترجمة الامام الحسن(علیه السّلام) من تاریخ دمشق، ابن عساکر، علی بن الحسین، محقق: المحمودی، محمد باقر، موسسة المحمودی، بیروت، ص 178 تا 179؛ الکامل فی التاریخ، همان، ج 3، ص 406؛ أعلام الدین فی صفات المؤمنین، دیلمى، حسن بن محمد، محقق / مصحح: مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، مؤسسة آل البیت(علیهم السلام)، قم، 1408 ق، چاپ: اول، ص 181؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، محقق / مصحح: جمعى از محققان، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، چاپ دوم، ج 44، ص 21؛ تذکرة الخواص، سبط ابن جوزى، یوسف بن قزاغلى، نینوی، تهران، بی تا، ص 199.
(4). تذکرة الخواص، همان، ص 197.
(5). بحار الانوار، همان، ج 44، ص 48.
(6). شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، أبو حامد عز الدین عبد الحمید بن هبة الله بن محمد بن محمد، محقق / مصحح: محمد ابوالفضل ابراهیم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ق، چاپ اول، ج 11، ص 42.
(7). همان.
منبع: حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (علیهم السلام)، رسول جعفریان،، قم: موسسه انصاریان، 1381 ش.
پرسش و پاسخ مرتبط
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}